جنگ تحميلي دوم!
جعفرگلابي
سخنان اخير رييسجمهور مبني بر اينكه «امروز بايد همه باور كنيم كه در جنگ اقتصادي هستيم و جنگ شوخيبردار نيست، در جنگ حتي ممكن است پيامبر اسلام و اميرالمومنين(ع) مجروح و عدهاي شهيد شوند و ميدان جنگ ممكن است هم پيروزي و هم شكست داشته باشد» از نظر صراحت و نتيجهگيري اگر بيسابقه نباشد، كمسابقه است. در واقع در اين سخنان اتفاقا مبالغهاي وجود ندارد و يك اعلام رسمي است كه داراي زمينههاست و نتيجهها و عوارض متعدد خواهد داشت. از فحواي سخنان رييسجمهور اينطور استنباط ميشود كه دوباره بدون اينكه ما آغازگر باشيم، دشمن يك جنگ ديگر را بر ما تحميل كرده است! ابتدا بايد به اين سوال پاسخ داده شود كه آيا يك جنگ تمام عيار اقتصادي از يك جنگ نظامي آسانتر و قابل تحملتر است؟ آيا جنگ همهجانبه اقتصادي سهمگينتر و داراي عوارض و تلفات مادي و انساني و معنوي بيشتر نميتواند باشد؟ مسلما در جنگ اقتصادي بمب و موشك و هواپيماهاي جنگنده در كار نيست و صداي انفجارها به گوش مردم نميرسد و كشتهها و زخميهاي آني حاصل نميشود ولي در چنين جنگي دشمن عمق خانهها و كوچهها و شهرها و روستاها و كارخانهها و مزارع را هدف قرار ميدهد و بدون اينكه از مواد منفجره استفاده كند، كاركرد معمول آنها را متوقف يا كند ميسازد، سرعت و عمق فقر را شتابان افزايش ميدهد و آمار بيكاري را تا حد انفجار بالا ميبرد و ناهنجاريهاي اجتماعي كه از پس توسعه فلاكت به وجود ميآيد گاهي از يك جنگ نظامي تلفات بيشتري به مردم وارد ميكند. در جنگ اقتصادي اوضاع بهگونهاي رقم ميخورد كه به جاي اينكه سربازان دشمن به شهرها نفوذ كنند و انسانها را بكشند، شورشها قرباني ميگيرند و مهاجمان شاد ميشوند كه بدون خالي كردن يك گلوله و پذيرفتن مسووليت مستقيم آن از دشمن خويش تلفات ستاندهاند. در شورشها افراد به سوي همديگر شليك ميكنند و هيچ تلفاتي متوجه دشمن نميشود. اگر موضوع را بيشتر بشكافيم احتمالا به اين نتيجه خواهيم رسيد كه جنگ اقتصادي بيرحمانهتر و رذيلانهتر است و آن كس كه آغازگر آن است و توان ايجاد جنگ اقتصادي را دارد واقعا ميكشد، تعداد بيشتري را زخمي و هزاران نفر را آواره ميكند و آوارگان ميگريزند ولي نميدانند به كجا ميروند؟
بدتر از همه در جنگ اقتصادي كه هم اينك امريكا بر ما تحميل كرده است ما ضربه ميخوريم ولي نميتوانيم به او ضربهاي بزنيم، تحريمش كنيم و از معامله بازش داريم و بر بيكارانش بيفزاييم و تورمش را بالا ببريم.
اگر صورت مساله همينگونه باشد كه در بالا تصوير شده است ما نبايد ميگذاشتيم امريكا يك جنگ اقتصادي را بر ما تحميل كند و هر آن، آن را توسعه دهد. به عبارت ديگر جنگ و پايمردي و پيروزي ما بايد اين ميبود كه امريكا توان و امكان تحريمهاي حداكثري عليه ايران را پيدا نميكرد. اگر در گذشته ملتها و دولتها جنگ را حادثهاي ميديدند كه گريزي از آن نيست و گاهي به دلايل مختلف از آن استقبال ميكردند، امروزه هنر سياستمداران و دولتها اين است كه كشور خود را از جنگ مصون بدارند و از دام آن برهند. اين موضوع آنقدر اهميت پيدا كرده و نزد افكار عمومي مقبول افتاده است كه دولتها با وعده جلوگيري از جنگ از مردم راي ميگيرند. البته آقاي روحاني هم بخش مهمي از آراي خود را مديون شعار تعامل با جهان به جاي تقابل با آنها بود و انتظار هم همين بود كه حتي در دوره دوم رياستجمهوريش همه توان خود را متوجه اين شعار استراتژيك كند و در عملي كردن اين شعار تا فداكاري هم پيش رود و حمايت مردم را جلب و ساختار سياسي كشور را قانع سازد كه با استراتژي تعامل با جهان دشمنان ايران از اهداف خود دور ميشوند و اگر نتوانست، با مردم سخن بگويد و از خود سلب مسووليت كند. در واقع اگر با افزايش توان موشكي و نظامي ميتوان به بازدارندگي اطمينانبخش دست يافت، با ديپلماسي خردمندانه و هوشمندانه مستظهر به حمايت ملي ميشد و به بازدارندگي دشمنان از هجوم اقتصادي حداكثري ميرسيد.
ادامه نرمش قهرمانانه و هوشمندانه ميتوانست از ترامپ زمان بگيرد و حداقل تيغ تحريمها را كند كند. نگاه به رفتار دولت قدرتمندي مثل چين در مقابل ياغيگريهاي ترامپ خصوصا اعمال تحريمهاي اقتصادي گاه و بيگاه او نشان ميدهد كه حتي دومين قدرت اقتصادي جهان با جمعيت ميلياردي و قدرت هستهاي و داشتن كرسي دايم در شوراي امنيت به خطرات سياستهاي تقابلي كاملا آگاه است و تا جايي كه امكان دارد از آنها دوري ميكند. سخنراني رييسجمهور چين در جلسه مجازي سازمان ملل نشان ميدهد كه اين كشور كاملا درك كرده است كه در سياستهاي تقابلي حتي اگر به پيروزي مقطعي دست يابد، متضمن هزينههاي هنگفت و كندي در توسعه اقتصادي است و كلاه خويش را سفت چسبيده است تا باد ترامپ دير يا زود از سرش بگذرد.